مـدرنسیم و تاثیر آن بر معماری و شهرسازی ایران
آغاز مدرنیته را اواخر قرن 61 و زمان فرانسیس بیکن میدانند و برخی از محققان بنیان گذاری فلسفه مدرنیته را به دکارت نـسبت مـیدهند .(Hollinger,1994,p21) تبار وازژه مدرن که در تمام زبانهای اروپایی و در بسیاری از زبانهای دیگر از جمله در زبان فارسی امروز ما رایج شده،لفظ لاتینی modernus است که خود از قید modo مشتق شده است. در زبان لاتین معنای moderni ایـن اواخـر،به تازگی گذشتهای بسیار نزدیک بود.به گمان بعضی از تاریخنگاران لفظ moderni را رومیان در اواخر سده پنجم در مورد ارزشها و باورهای مشکوک جدید به کار میبردند ارزشهایی که با باورهای پذیرفته شـده قـدیمی در تقابل بودند،با لفظ antiqui مشخص میشدند(احمدی،0831،ص 3).مدرنیسم به دورهای اطلاق میشود که در آن آرمانهای بورژوایی،جهاناندیشی،علمباوری،کلیگرایی،فرا وایتها،سلسه مراتب،فشار و نظامیگری،حوزههای گستردهای در جهان و پهنه زنـدگی (*)دانـشیار گـروه جغرافیا و برنامهریزی شهری دانشگاه تـبریز تشکیل میدادند (Smith,2001,p32) و به دنبال رنسانس،رفرم و اومانیسم شکل گرفت، کانون توجه دوران مدرن فزانگی انسان و عـقلانیت او بـود.عـقل غایتی قرار گرفت که خردگرایی (Rationalim) و پوزیتیویسم (Positivism) توان سـنجش درسـتی و نادرستی به یاری قضایا و گزارهها را دارد.بدین ترتیب خردگرایی عقل،مشاهده تجربی و استقرا مبنایی شدند برای شناخت واقعیتهای فیزیکی،زیـستی،اجـتماعی در عـلوم تجربی و علوم اجتماعی
مدرنسیم در زبان ما نیز اصطلاح پرارزشـی است و به این معانی به کار میرود؛تجربه یا رسم معاصر تمایل به پیروی از روشهای جدید،خود روشـها و کـردارهای جـدید،سبک جدید فورمالیتی در نقد ادبی،.اصطلاح عمومی برای آن دسته از جنبشهای فـکری مـخالف با ناتورالیسم،رئالیسم،پوزیتیویسم یعنی رمانتیسم،سمبولیسم و سوررئالیسم که در فاصله سالهای 0591 و 0591 ظاهر شدند.جنبشی کلامی بـا هـدف سـازگاری با مطالعات انتقاد جدید نمونهای از کاربرد معاصر است
به طور خـلاصه مـیتوان گـفت که مدرنیسم ویژگی یک دوران تاریخی است ک کم و بیش از قرن شانزدهم میلادی در اروپا آغاز و تا عـصر مـا ادامـه یافته است.در این دوران چهره زندگی بشر در اروپا تغییراتی شگرف و اساسی یافته است.از مهمترین حـوادث ایـن دوره پیشرفت سریع تکنولوژی،وقوع انقلابهای دمکراتیک در اروپا،استقلال آمریکا و گسترش نظامهای اقتصادی مـبتنی بـر مـبادله کالا در سراسر جهان و افزایش تدریجی دین گریزی(سکولاریسم)است
شاخصها و اصول مـدرنیسم
الف-انـسانگرایی ب-عقلگرایی ج-مطلوبیتطلبی در اصل انسانگرایی،در فلسفه مدرن انسان از مقام و منزل والایی برخوردار است و مـعتقد بـودند کـه هر چیزی که رضایت و سعادن انسان را تامین نکند،در واقع خارج از این اندیشه قرار میگیرد و قـابل تـقبیح است. در اصل عقلگرایی،فلاسفه عصر روشنگری نیل به عقلگرایی را در فرهنگ بشری مـد نـظر داشـتند و معتقد بودند که قدرت عقل انسانی به عنوان یک واقعیت است که به واسطه آن انـسان تـوان رفـع نیازهایش را به مطلوبترین شکل دارا میباشد.این در حالی است که عقل مورد نـظر مـدرنیسم اصولا اعتقادی به ماوراء الطبیعه نداشته و در صورت اعتقاد نیز برای آن در حالت دنیوی انسان نقشی قائل نـیست.عـلاوه بر آن عقل مورد نظر مدرنیسم در یک مقیاس بسیار کوچک انسانی محدود شـده اسـت.چنان چه بورکهارت میگوید:«مگر مذهب اصـالت عـقل،چـیزی جز حصر هوش به یک مقیاس آدمـی است؟و هـنر عهد رنسانس با تفسیر«انداموار»و ذهنا آدمسان معماری،دقیقا بییانگر همین معنی اسـت
بنای اساسی اصل مـطلوبیتطلبی بـر پایه فـردگرایی قـرار دارد.بـه گونهای که هر چیزی که خـرسندی انـسانها را مهیا کند،میتواند در تکامل و همچنین کاهش مشکلات آدمیان مؤثر باشد.در حقیقت خـرسندی ذهـنی،عرفانی و اخلاقی که در گذشته معیار سـعادت تلقی میشد،از حوزه فـکری انـسان مدرن خارج شده است.در مـدرنیته،راهـ حل تمامی مسائل ممکن،چه در حوزه شناسایی و چه عمل اخلاقی و عالم رفتاری،عـقل انـسانهاست و این امید به وجود آمـده کـه انـسان میتواند با شـناسایی عـقلانی از جبر طبیعت و تاریخ رهـایی بـاید و به آرمان شهر کمال انسانی خود دست یابد
منادیان عصر جدید،انـسان را خـالق تاریخ دانستهاند``ویکو''فیلسوف تاریخ میگفت مـا فـقط علم کـامل بـه آن چـه مخلوق و مصنوع خودمان اسـت،داریم و علت این که انسان امروز پشت به سنت میکند و از آن میگریزد،آنست که خودش را خـالق تـاریخ میداند.اما در ادوار گذشته،انسان هیچگاه خـود را خـالق تـاریخ بـه مـعنای امروزیاش نمیدانست.لافـ انـسان متجدد در ساختن تاریخ که ما اکنون آن را از مسلمات و بدیهیات میانگاریم،در مخیله انسان قبل از مدرن خطور نمیکرد.انـسان امـروز حـتی سعی دارد بر زمان و مکان چیره شود و جـایش از روزگـار بـرتر رود و مـاوراء در جـاودانگی گـزیند.اینان حوادثی چون؛عید، مراسم حج،قربانی،عید غدیر و ایام محرم را حاکی از تذکر حوادثی مقدس اعم از شادیآور و حزنانگیز در گذشته میپندارند که موجب گذشت از روزمرگی حوادث جزئی روزانـه و غوطهور نشدن در آن است.در حالی که انسان مدرن همه اعمال و افعالش معطوف به وقایع و حوادث روزانه است زیرا خود را خالق آن میداند.چون نزد او گذشت امری منسوخ و بلا استفاده و بدون معنی اسـت،رجـوع و تذکر آن فاقد هرگونه ارزش و اعتبار میباشد (روزنامه همشهری،7731،ص 6).تشخیص و تمایز میان انسان کهن و انسان جدید از زمانی موضوع مورد بحث فلسفه شد که مسأله تجدد و نوخواهی مفهوم پیدا کرد(شکویی، 4731،صـص 531-431).اگـر چه عوامل متعددی همچون عوامل صنعتی و اقتصادی و مذهبی-اعتقادی و بازسازی پس از دو جنگ جهانی(بحرینی،8731،ص 01)و یا«عوامل فلسفی و علمی(فیزیکی)و تکنولوژیکی(جهانبگلو،4731)به عنوان مـبادی و مـبانی مدرنیسم مطرح میشوند،لیکن عـمدهترین عـامل عبارت از تغییر تلقی انسان نسبت به موقعیت و جایگاه و نقش وی در عالم هستی و مختصات ارتباط او با سایر عناصر و اجزاء عالم وجود میباشد.
در واقع جملگی موضوعاتی چـون عـقلانیت،فنآوری،ارتباط با طـبیعت و چـگونگی بهرهگیری از مسائل اقتصادی،فردگرایی و مفاهیم و برنامههای توسعه به نحوی به این تغییر تلقی منوط و مرتبط میباشند.مدرنیسم به انسانی معتقد است که بنا به نظر کانت از حال کودکی بیرون آمـده و تـبدیل به موجود بالغ و کاملی شده که دیگر روی پای خود ایستاده است و به زندگی خود بیرون از تقدیرهای کتابهای مقدس فکر میکند
تاثیر مدرنیته بر دینداری و معنویت در ارتباط با برنامهریزی شهری
حـال چـنان چه بـخواهیم به تاثیر مدرنیته بر دینداری و معنویت بپردازیم میتوان اشاره نمود که در اسلام،همواره برای حریم زندگی خـانوادگی و ارزشهای آن اهمیت قائل بوده است،از این رو همه دستورات و قوانین به گـونهای بـرنامهریزی شـهری و ساخت شهرهای اسلامی را تحت تاثیر قرار داده و به مورفولوژی شهرهای اسلامی هویت ویژهای بخشیده است که با شـهرهای نـواحی دیگر دنیا متفاوت هستند.تا قرنها پیش،بیشتر فعالیتهای شهرهای اسلامی بر مـدار یـک مـسجد با موقعیت مرکزی انجام میگرفت و مساجد،بویژه مسجد جامع به شهرهای اسلامی چهرهای کاملا مـشخص میبخشید.این نقش کانونی (مسجد جامع و بازار با محلههایش)همواره منشاء تحرکهای اجـتماعی،سیاسی و اقتصادی در اسلام و نـیز روابـط نزدیک دانشمندان با طبقه متوسط شهری بوده است(شکلیابی شهرها بعد از سال 226 میلادی که آیین حضرت محمد(ص)در مدینه مطرح شد،شروع میشود).ایدئولوژی اسلامی هرگز سیستم کاست،طبقهگرایی،نژادگرایی و قومگرایی را نـپذیرفته است.در جامعه اسلام،به وجود آمدن مکتبهای فکری در مدارس نظامیه یا مساجد که بیشتر در مجاورت بازار فعالیت فلسفی مذهبی-فلسفی با نفوذ در فرهنگ شهری را تحت تاثیر قرار داده است.این مکتبهای مـذهبی-فـلسفی با نفوذ در فرهنگ شهری احساسات و تعصبات،وابستگی به قوم و قبیله و خاندان را بسیار تعدیل کرده است.در مساجد که محل عبادت مسلمانان محسوب میشود،همه مردم برابرند و هیچ نوع امتیازی از لحاظ طـبقه،رنـگ پوست و قوم بین مردم وجود ندارد.در پنجاه سال گذشته،توسته علم و تکنولوژی،دگرگونی در اقتصاد،نگرشهای سیاسی و پویایی فرهنگها،در برنامهریزی شهری کشورهای اسلامی مؤثر بوده و در بیشتر موارد،برنامهریزی و نوسازی شـهرها تـحت تاثیر فرهنگ غربی،ساخت و بافت تازهای به شهرهای اسلامی بخشیده که تا نیم قرن پیش سابقه نداشته است(روزنامه همشهری،7731،ص 6)؛به گونهای که در شهرها میراث مدرنیسم به صورت بـرجهای شـیشهای،بـلوکهای موزون و قطعات فولادی نمایان گـردید (شـکویی،8731،ص 36).جـداییگزینی و خلوتگزینی دورههای گذشته به صورت زندگی در مجتمعهای مسکونی شانزده یا بیست طبقه درآمد.سنت چند سال گذشته که دانشگاهها و مراکز عـالی آمـوزشی بـه بخش مرکزی شهرهای اسلامی،کارکرد فرهنگی خاصی مـی- بـخشید،به سبب نیاز به فضای بیشتر،از بین رفت و این قبیل مراکز از بخش مرکزی شهرها به حاشیه شهرها منتقل شـدند.بـرادری و اخـوت اسلامی که دین اسلام بر آن بسیار تاکید دارد و توجه نکردن بـه رنگ پوست و برکنار بودن از وابستگیهای طبقاتی که از مشخصات شهرهای اسلامی سنتی است،در برابر برنامهریزیهای جدید شهری تضعیف مـیشود (شـکویی،4731،ص 851).بـا توجه به سبک ساختمانسازی و خارج نمودن منازل از حالت سنتی خود(یـک طـبقه بودن ساختمانها و محفوظ بودن اعضای خانواده از دید نامحرمان همسایه)و تبدیل آنها به برجهای سر به فـلک کـشیده و از بـین رفتن آن حجابها و موانع که اسلام موافق آن بوده،منجر به بروز انواع مـسائل اجـتماعی و اخـلاقی گردیده که به دنبال آن ناهنجاریهای شدید اجتماعی و فرهنگی در جوامع بروز نموده است.
ویـژگیهای شـهرسازی مـدرن
به طور خلاصه ویژگیهای شهرسازی مدرن به شرح زیر میباشد؛
1-قطع ارتباط با گـذشته و نـگرش معطوف به آینده
2-ساختارزدایی-جهانگرایی-مدلسازی،بی- طرفی ارزشی-سبک و دکور
3-عقلانیت تـمامیتخواه،کـارکردگرایی اسـتعاره ماشینی«کم بیشتر است»«شکل تابع کارکرد»«تکنولوژی»و«تمایز کارکردی»
4-اعتقاد به رهایی انـسان،بـشردوستانه،دارای اهداف سیاسی،اعتقاد به پیشرفت خطی،علم، عقل،تکنیکمداری،قطعیت ایمان
5-ضـد سـرمایهداری،مـتکی به اقتدار دولت و مداخله گسترده دولت،سوسیالیسم دمکراتیک
6-هنرابزا نیل به مقاصد سیاسی و پیشگام بودن طـراح و مـعمار
7-ساختوساز بناهای جدید
8-بهرهگیری از عواطف و احساسات در خدمت مقاصد سیاسی
9-توجه خاص بـه اسـتفاده از طـرحهای جامع
01-تأکید بر مختصصان معمار و شهرساز
11-برنامهریزی گسترده،فراگیر و نامنعطف
مشکلات برنامهریزی مدرنیستی در شهرسازی
برنامهریزی مدرنیستی،به واسطه بیانیههای سیاسی و اقتصادی پسـتمدرنیستی مـورد حمله قرار گرفت.مشکلات در دهههای 07 و 08 خود را نشان داد- (Krieger,1996,pp1- (11،به صورتی که تشکلهای جدید سیاسی،مناسبات اقتصادی و شـهری بـازسازی شده با دشواریهایی مواجه گشتند.تنها به این دلیل که باید زیـر نـظر برنامهریزی اداره میشدند. برای این که بتوان دشـواریهای نـاشی از بـرنامهریزی مدرنیستی را در اساس مورد بررسی قرار داد،میتوان بـه ایـن نظر«رابین»استناد کرد که بحران ناشی از مدرنیزاسیون شهری در دو سطح مطرح است:یـکی در مـقیاس مشکلات اجتماعی و کالبدی در شهر مـدرن(نـابرابری، قطعهقطعهسازی بـافت شـهری و بـیگانگی در منظر اجتماعی و کالبدی شهرها)ثبت شـده اسـت و دیگر مسائلی که در سطح بالاتری مطرح میشوند:فکر میکنیم هدف از وجود شـهرها چیست؟ارزشهایی کـه زندگی شهری را نظم میبخشند کدامند؟امروزه،معنای هـویت شهری چیست؟(به نظر مـیرسد کـه نظامها و مجموعههای نوین شهری از ایـدههای سـنتی و فرهنگ و زندگی شهر فاصله دارند).این امر از آن جا ناشی میشود که نمونههای مـطلوب مـدرنیستی که توسعههای شهری را در اواخر قـرن 91 و اوایـل قـرن 02،موجب شدند و بـدون تـغییر تا امروز مورد اسـتفاده قـرار گرفتند.در حالی که در شرایط فعلی،توانایی کنش مؤثر با نیازها را ندارند،چون مقیاس سـیستمهای شـهری بزرگتر شده و در حال تبدیل شدن بـه شـبکهای در نظام جـهانی اسـت
وحـدت شکل شهرهای مدرن و غـیر انسانی بودن آنها کاملا مشهورند.مدرنیسم واکنش ناگهانی در برابر کلان شهر قرن 91 بود.این امـر مـنجر به توسعه نگرشهای جدید خیال پردازانـه و آرمـان شـهری در بـرنامهریزی و طـراحی شهرها شد
بـرنامهریزی بـا نگرش مدرنیستی،طرحهای عظیم و نگرش پاکسازی و حذف کامل را برای توسعه به کار میبرد.یعنی به طـور ضـمنی،در خـدمت طراحان و سرمایهداران مشتاقی است که در مقابل گـروه ضـعیفتر بـه گـونهای قـرار مـیگیرند که فقط گروه برگزیده معدودی میتوانند در طرحهای بزرگ در دست اقدام،مشارکت داشته باشند.فعالیتهای مربوط به طرحهای بزرگ مقیاس،توسعه و بازسازی به ندرت میتوانند توجه و تحسین کـسانی را که قدرت کمتری دارند،برانگیزند.
مشکل رایجی که از نتایج حاصل از برنامهریزی مدرنسیتی دیده میشود،اینست که همسانی و همگانی بودن ذاتی آن،به الگوی کاربری زمین یکنواخت،با حوزهبندی فعالیت- های گـوناگون راه مـیبرد و منظری یکنواخت را پیش روی مینهد.برنامهریزی نباید عوامل پیدایش این وضع باشد،بلکه باید با این یکنواختی و آمیزهای مقابله کند.هدف باید توانمند سازی یک محیط ساخته شده شهری جـذاب و پویـا باشد.در این صورت توسعه به صورت کولاژی از فضاهای کاملا متفاوت با کاربری مختلط زمین و منظری متنوع و گوناگون نمایان خواهد شد.
از دیگر مشکلات وارد بـر بـرنامهریزی مدرنیستی است که شهر را پاره پاره مـیکند و در واقـع اجتماعات را نابود میسازد و نسبت به سنتهای بومی و تاریخی زمینههای محلی فاقد حساسیت است و این فقدان حساسیت منجر به پلانهای وسیع با ویرانی و پاکسازی زمـین بـه منظور نوسازی،مشهودات و بـه نـظر میرسد چنین شرایطی نه از مدیریت محلی که از بالا تحمیل میشود
مداخله نوگرایانه و اهداف آن
این نوع مداخله متأثر از نظریههای شهرسازان قرن نوزدهم نظیر آوئن (Owen) ،فوریه (Fourier) ،ریچارد سون (Richrdson) ،کابه (Cabet) و پرودون (Proudhon) اسـت. هـدف از این نوع مداخله،ارتقای سطح بهداشت و سلامت،افزایش کارایی و بالا بردن زیبایی در سطح شهر است.به منظور رسیدن به این اهداف،مداخله نوگرایانه،علوم و فن را به عنوان ابزار کار مـعرفی مـیکند.این نـوع مداخله سعی در رفع مسائل و مشکلاتی نظیر: وجود آشفتگی در فعالیتهای شهری،نبود نظم در شهر،وجود تراکمهای بیش از حـد در شهر،به خصوص در بافت کهن شهر،عدم برخورداری از نور کافی و فـضای سـبز و نـبود زیبایی در مناظر شهری،دارد.اگرچه،ریشه تمام این مشکلات را در نگاه به گذشته داشتن
و عدم استفاده صحیح از علم و فـن مـیداند(حبیبی،1831،ص 271).مداخلات نوگرایانه برای حل مسائل و مشکلات و مواجهه با آن انقطاع فرهنگی را مطرح مـیکنند و رو بـه آیـنده دارند و با اعتقاد بر آن برای بین بردن آشفتگیها در فعالیتهای شهری،بر اصل مهم صحه مـیگذارند و با منطقهبندی فعالیتها براساس 4 کاربری اصلی،سکونت،رفت و آمد، اوقات فراغت و کار بـه دنبال نظم بخشیدن بـه شـهر میباشند.برای بالا بردن میزان نظم در شهر،مداخله نوگرایانه،«دستور العملهای نو،ساده و معقول را جایگزین مقررات و آذین- بندیهای سنتی،میگرداند(حبیبی،5731،ص 31)و با اعتقاد بر اصل هندسه ساده،شبکه شطرنجی را در شهر پیـشنهاد میکند تا بدین طریق شهر خوانا گردد.برای مقابله با تراکم زدایی در بافت کهن شهر،اصل بهداشت را مطرح مینمایند تا با تخریب تمامی بافت، طرحی نو در-اندازند.مداخله نوگرایانه بر پایـه شـهرسازی-بولدوزر و«شهرسازی-چاقویی» استوار است.این نوع مداخلات در مقیاس بنا یا در مقیاس بافت،ایجاد مجموعههای ساختمانی مستقل از یکدیگر را طرح میکند تا بدین ترتیب بتواند نور و فضای سبز را برای شهروندان بـه ارمـغان آورد.
نقادان مکتب مدرنیسم
بزرگترین نقاد مکتب مدرنیسم چارلز جنکس (Charlles Jencks) است.وی در کتاب زبان معماری فرامدرن با انتقادهای بسیاری ساعت 23:3 دقیقه بعد از ظهر روز 51 ژوئیه 2791 را که در آن گتوی پروییت ایگو در سنت لوییز تـوسط مـقامات شهر،بدون تشریفات با دینامیت منفجر شده،زمان مرگ مدرنیسم اعلام میکند(زیاری،8731،ص 31).جنکس (Jencks) ،سرزنش میکرد.وی به جای مدرنیسم،ترکیبی از عناصر جدید و سنتی را با مفاهیم هنر بومی و هنر مـتعالی در سـاختوسازهای شـهر پیشنهاد میکند(مهندسان مشاور طـرح و آمـایش،8631،ص 54)نـوخردگرایان و به خصوص برادران کرایر (Krier) در دهههای 0691 و 0791 از مکتب مدرنیسم به دلیل نابودی بافت تاریخی شهرهای اروپایی انتقاد می- کردند.این جنبش برای حـفاظت کـالبدی و اجـتماعی مراکز تاریخی شهر،استفاده از فضاهای شهرها را مهمترین عـنصر سـازماندهنده آنها میداند و برای رسیدن به این هدف تأکید بر مطالعات ریختشناسی و گونهشناسی را در طراحی بازسازی سنتی خیابانها،میدانها و محلات پیـشنهاد مـیکند(مـنادیزاده،1731،صص 14-63)بدین ترتیب از معماری مدرنیسم به دلایلی چون تبدیل شـهرها به قوطی کبریتی بیروح و بدون ارتباط با محیط، وجود برجهای اداری،فروشگاههای بزرگ و غولآسا،بناهای پرهیبت دانشگاهها و مراکز کـنفرانس،وجـود سـاختمان بساز و بفروش،انسانستیزی و نبود مدنیت در شهرکهای اقماری،تولید انبود خانههای شـبه سـنگ با بالهای شیبدار و سرانجام احداث خیابانهای جدید که بافت سنتی شهرها را از بین میبرند،انتقاد شده اسـت.بـرنامهریزان شـهری نیز از
مزینی معتقد است که تفکر مدرنیسم در معماری که با نمادهای فـیزیکی نـوین هـمراه بوده است،خواهان روابط جدیدی در رفتار،ساختار و کالبد سنتی درونشهری بود (ص 201)میگویند که تفکر مـدرنیسم در شـهرسازی و مـعماری عملا از همان ابتدا محکوم به شکست بود،زیرا خواست مردمی به شـمار نـمیرفت.پروژه بازسازی سن دیه در فرانسه با مخالفت مردمی روبرو شد که لوکوربوزیه (Le Corbusier) برحسب روابط اداری حکومتی انتظار آن را داشـت
فلامکی(5531)نیز اشاره بر این دارد که دنیای طرفداران مدرنیسم همچون لوکوربوزیه (Le Corbusier) را اقـتدار،عـظمت و قدرت تشکیل میداد و تجسم شهرهای بدانگونه کـه مـورد نـظر او بود،هنوز هم خوفآور و فاقد معیارهای انـسانی اسـت
بشر در طول زندگی همواره در پی ارتباط با گذشته بوده است.لذا اگر شهرهایی را بیاییم کـه مـدرنیستها طراحی کردند،در این شهرها چـنین ارتـباطی مشاهده نـمیشود.بـرای مـثال «شهر برازیلیا که متأثر از بینش مـدرنیستی مـیباشد،در مرکز به صورت منظم و برحسب اصول و قاعدهای شکل گرفته است،در حالی کـه سـایر مراکز شهری اطراف،رشد خود جـوش و نامنظم دارند»که ایـن امـر حاکی از عدم توجه به اسـکان سـایر ساکنان غیر دیپلمات و کارمندان عالیرتبهای که میبایست در سطح شهر برازیلیا اسکان داده میشدند مـیباشد و یـا در شهر جدید«میرای»واقع در کـنار شـهر تـولوز فرانسه،ماهیت و پیـکره شـهری وجود ندارد زیرا طـرح بـیشتر به یک پروژه کلان ساختمانسازی شبیه است تا یک شهر جدید ژرژ کاندلیس و همکاران در این پروژه اسـاسا بـر همان مضامین معماری مدرن متأخر در شـهرسازی مـتکی بودند تـا اصـول و قـواعد تاریخی در شهرسازی
تـاثیر مدرنیسم بر معماری و شهرسازی ایران
یکی از وجوه بارز مدرنیسم،تمرکز بر توجه به«فرد»مـیباشد کـه این توجه سبب بروز «از خودبیگانگی»و«غـربت»و«انـزوای»انـسان مـعاصر شـده است.اگرچه حـسرت زنـدگی
در جهت تشخیص خصایص مـعماری مـدرن ایرانی،باید نقطه اشتراک معماری مدرن و جامعه مدرن را بررسی کرد،چرا که این خصوصیات به صورت ترکیبی معماری التقاطی معاصر را رقم میزند.
به طور کلی تفکرات و زیربنای فکری مـعماری مـعاصر ایران عبارتند از:
الف-تاریخ پیدایش اواخر دوره قاجار است و انتقال سریع تفکرات و ایدهها از خصایص جامعه مدرن است.زیرا جامعه مدرن بر مبنای سرعت انـتقال اطـلاعات پایهگذاری شده و این تبادل اطـلاعات در نـهایت موجب تعادل فرهنگ و الگوی معماری میشود.
ب-تهران به عنوان پایتخت ایران و نقطه اتصال ایران و اروپا،مسؤولیت پیچیده بسط این معماری را به عهده داشته است.
ت-خـاستگاهها:خـاستگاههای معماری مدرن ایران انـتقال فـرهنگ فریبنده غرب به جامعه درونگرای ایرانی بود.در این راستا حصار شهرها،تخریب شد و بافتهای ارگانیک آنها به اشکال هندسی تحول یافت.در این دوره فرمولهای غربی با امکانات ایرانی ساخته و اجرا مـیشد و در ایـن مرحله معماری به عنوان ابزار فرهنگی عمل میکرد (www.uan.ir .
در عین حال دومین خاستگاه این دوره،بهرهگیری اقتصادی در معماری است.شاید بتوان دوران میانه معماری مدرن ایران را نخستین زمانی دانست که معماری به عـنوان کـالای اقتصادی مـعرفی میشود،زیرا با تکیه بر اصول معماری مدرن یعنی حذف تزیینات، معماری نه یک ابزار برای انـعکاس فرهنگ،بلکه کالایی اقتصادی شد و این دستاورد چنان نمودار شد کـه مـعماری مـدرن ایران به سبکی اقتصادی با نام بساز و بفروش تغییر رویه داد.
ث-روش پسترفت:استفاده از تکنولوژی وارداتی در ترکیب با اقـلیم و تـکنولوژی سنتی،روشهای مختلف اجرا را در ایران رقم زد که با تعمیرات محدودی در حال حاضر نـیز اسـتفاده مـیشود.
ج-مقیاس عمل:حرکت معماری از اروپا به تهران و از تهران به مراکز استانها و شهرهای اصلی بوده است.در هـر حال زمانی که جوامع و فرامدرن،زیرا بمباران اطلاعاتی قرار دارند و دوره پیدایش تا افـول یک سبک به یـک دهـه میرسد،معماری ایران
نه به عنوان سبک پیشگام که به عنوان یک قصد جلوه میکند.علاوه بر آن"از علل دیگر از جمله مخفی بودن مبانی نظری معماری بیگانه را میتوان یکی از دلایل نـفوذ و رواج معماری و شهرسازی در قالب توسعه و پیشرفت و صنعت و علم وارد جامعه شده و مبانی فلسفی و اعتقادی مستتر در خویش را نیز ترویج مینماید(داوری اردکانی،5731،صص 78- 08)."
به عبارت دیگر اگر در دوره قاجار میتوان گفت که:«ایدهآل ملکوتی مـعماری ایـرانی کم کم مصداق زمینی خود را در شهر پاریس و دیگر شهرهای اروپایی پیدا میکند،این مصداق توسط کارفرمایان و صاحبان این بناها به معماران و سازندگان اینگونه ساختمانها تحمیل میشود وگرنه معماران و هنرمندان را امـکان سـفر به دیار فرهنگ و مشاهده این بهشت زمینی و عروس شهرهای جهان موجود نبوده است»
در دو دهه سلطنت رضاخان(0231-4031)،دولت ایران تعیینکننده سبک معماری بود و اغلب پروژههای معماری را نیز دولت اجرا میکرد(مـعرفت،5731،صـص 831-301). مرحله اول صنعتی شدن ایران در این دوره آغاز شد.کارخانههای سیمان،بلورسازی،چیت سازی،اسلحهسازی،و کارخانجات دخانیات در پیرامون تهران ساخته شد.اینها و برخی دیگر از ساختوسازها با معماری نوین غربی،چـهره شـهر را دگـرگون و تهران به شکل یک شـهر جـدید درآمـد
یکی از تاثیرات جنبی برنامه احداث ساختمانهای دولتی توسط و رضاشاه،افزایش چشمگیر انواع مصالح ساختمانی بود.مصالح جدید،بویژه بـتن و فـولاد و شـیشه،و روشهای نوآورانه در اجرای سازه جایگزین مصالح و روشهای قـدیمی شـد اصول اساسی طراحی که قرنها متداول بود،تغییر کرد و در مواردی نیز طرحهای اساسا متفاوتی برای جانمایی فضاها،جای آنـها را گـرفت.
مـهمترین تغییر،ناشی از استفاده از بتن بود.استفاده از بتن در این دوره سبب شـد که نسل جدید معماران ایرانی وارد جریان جهانی مدرنیسم شوند.اشکال دایرهای،دهانههای عرض و پلانهای باز،عرصههایی بودند کـه بـتن زمـینه ورود به آنها را فراهم آورد.به این ترتیب سبک معماری جدیدی به وجـود آمـد که به معماری سیمانی معروف شد.
بسیاری از مصالح دیگر نظیر فولاد و شیشه که ابتدا در ساختمانهای دولتـی بـه کـار می- رفت،در معماری مسکونی نیز مورد استفاده قرار گرفت.جامهای بزرگ شـیشه بـرای پنـجره- ها،به جای پنجرههای ارسی و شیشه مستطیلی کوچک به کار گرفته شد.از موزائیک سـیمانی بـرای پوشـش کف تراسها،حیاط و کف داخل خانهها استفاده شد.در دوره پهلوی، استفاده از مصالح جدید سبب شـد کـه امکان ساخت انواع خانههای مدرن به وجود آید و به این ترتیب چهره بـناها و شـهر بـرای همیشه تغییر کرد.
در زمان حکومت پهلوی،تصمیم به اصلاح وضع موجود شهرهای ایران،بـویژه شـهرهای بزرگ،گرفته شد.این فعالیتها شامل انجام تغییرات فیزیکی در بافت قدیمی شهرها بـود. البـته فـعالیتهای شهرسازی و پراکندهای نیز به ضرورتهایی در این دوره مشاهده میشود.
اولین قانون شهرسازی ایران در سطحی بسیار مـقدماتی و احـتمالا بدون استفاده از مطالعات و قوانین شهرسازی سایر کشورها در سال 2131 از تصویب مجلسین گذشت.ایـن مـصوبه"قـانون راجع به احداث و توسعه معابر و خیابانها"نام داشت.در تیرماه 0231 قانون مذکور تحت عنوان"قانون تـوسعه مـعابر"اصـلاح گردید و مورد تجدید نظر قرار گرفت (شوای،5731،ص 31).
با کشیده شدن دامنه جـنگ جـهانی دوم به ایران در شهریورماه 0231،فعالیتهای شهرسازی متوقف شد یا کاهش پیدا کرد ولی اشغال ایران تا آخر جـنگ جـهانی دوم در ذائقه جامعه و تاثیرگذاری بر تفکرات و فرهنگ حاکم بر جامعه تغییر ایجاد کـرد و ایـن عاملی بود برای دورتر ساختن روح ایرانی در سـاخت بـناها.
اقـدامات انجام شده در دهه 0231 را میتوان به قرار زیـر خـلاصه نمود:
الف-احداث خیابانها و میدانها با وسعت کافی و متناسب با نیازهای شهرسازی آن زمـان در قـلب شهرها و مخصوصا محلهای قدیمی و نـامتناسب بـا اصول شـهرسازی آنـها تـا انتهای شهرها.
ب-احداث خیابانهای کمربندی در اطـراف شـهرهای بزرگ به عنوان خیابان دورشهر که اکثرا حالت مستقیم شمالی،جنوبی یـا شـرقی،غربی داشت و گاهی نیز در بعضی از نـقاط اطراف شهر به صـورت قـوسی شکل بود.محدوده خدماتی شـهر تـوسط همین خیابانها تعیین میشد.
ج-تخریب محلهای غیر قابل اصلاح و همچنین گورستانهایی که در مـرکز شـهرها قرار گرفته بود تبدیل کـردن آنـها بـه پاکر عمومی.
د-تـشویق و گـاهی وادار کردن مردم شهر بـه زیـباسازی ساختمانها،مخصوصا ساختمان- قرار گرفته بود و تبدیل کردن آنها به پارک عمومی.
ه-مشخص کردن نـقشه گـذربندیهای مناسب در اراضی وسیع که مورد سـاختوساز قـرار نگرفته بـود و در مـحدوده شـهر یا مجاور آنها قـرار داشت و احتمال توسعه و احداث ساختمان در آنها در دورههای میان مدت آینده داده میشد
اقدامات انجام شـده در زمـان رضاه شاه تغییرات فیزیکی بود کـه بـدون تـوجه بـه نـتایج اقتصادی و اجتماعی آن انـجام مـیشد.این اقدامات به دنبال پیاده کردن الگوی مدرن سازی صورت گرفت.هدف این تغییر و تحولات ایـجاد شـهرهای مـشابه با نمونههای غربی بود.
اما اقدامات شـهرسازی از دوره مـحمد رضـاشاه بـه بـعد در قـالب برنامههای عمرانی به شکل زیر انجام گرفت:
در برنامه عمرانی اول(43-7231)اصلاحات اجتماعی و شهری یکی از بهترین فصول این برنامه را تشکیل میداد.اقدامات انجام شده در قالب این برنامه شامل ایـجاد و تعریض خیابانها،تهیه آب آشامیدنی،تهیه برق و ایجاد صنایع بود.
در برنامه عمرانی دوم(14-4331)اجرای طرحهای لولهکشی و تصفیه آب آشامیدنی، ایجاد فاضلاب،ایجاد سیلبندها،ساخت پلهای داخل شهر،ساخت حمام،ایجاد مراکز تولید بـرق،سـاخت کشتارگاهها و ایجاد خیابانهای اصلی و آسفالت آنها پیاده گشت.
در برنامه عمرانی سوم(6431-2431)مهندسان شهرساز آلمانی به عنوان مشاور در ایران استخدام شدند و برای چند شهر از جمله اصفهان طرحهای گذربندی تهیه کـردند.در هـمین برنامه برای 71 شهر کشور طرح جامع تهیه شد(حسینزاده دلیر،1831،ص 151).
در برنامه عمرانی چهارم(1531-7431)برای 9 شهر دیگر هم طرح جامع تهیه گشت. طرح جـامع تـهران هم در سال 8431 تهیه شد و سـال بـعد جزو برنامه دولت درآمد.
در برنامه عمرانی پنجم(6531-2531)برای شهرهایی که در سرشماری سال 5431 جمعیتی بیش از 00052 نفر داشتند،تصمیم به تهیه طرح جامع گرفته شد.از طرفی در طـول بـرنامه پنجم،درآمد نفت از 1/2 مـیلیارد سـال 9431 به 02/9 میلیارد دلار در سال 6531 افزایش یافت.این افزایش درآمد فرصتهای بزرگی را برای رشد برنامهریزی شهری در کشور به وجود آورد.
در طی این برنامه سود حاصل از ساختمانسازی بالا رفته و فعالیت بساز و بفروشها شدت گـرفت.عـنوان شدن زمین و خانه به عنوان کالا،زمینه پیدایش مشکلات بسیاری را در سیستم شهرسازی فراهم آورد.
پس از انقلاب طرحهای شهرسازی به مفهوم فراشهری مطرح شده و طرحهای جامع شهرستان و اسکان 09 مطرح گردیدند.در داخل شـهرها و یـا در کنار آنـها نیز طرحهای آماده سازی زمین،طراحی و اجرای بزرگراههای شهری،طراحی و ایجاد پارکها و فضای سبز و غیره مد نـظر قرار گرفتند.اما شاید مهمترین اقدام شهرسازی پس از انقلاب را به نوعی بـتوان بـرنامهریزی و ایـجاد شهرهای جدید دانست(مشهدیزاده،4731،ص 572).
نتیجهگیری
حرکت مدرن معماری و شهرسازی که از دهه اول قرن بیستم شروع و در دهه 0691 به اوج خـود رسـید،تاثیرات شگرفی بر فضای باز شهری باقی گذاشته است به نوعی که شـکل، انـدازه،عـملکرد و محل قرارگیری آنها بستر شهر را به کلی دگرگون ساخت.به طور خلاصه این فضاها بـرخلاف نمونههای سنتی آنها دارای چند ویژگی بود که از این دست میباشند:
الف-فضاهای شـهری مدرن بیشکل هستند.
ب-انـدازه آنـها نسبت به فضاهای سنتی بسیار بزرگ و از مقیاس فضاهای تعاملات شخصی و اجتماعی بسیار فراترند.
ج-فاقد بدنههای متداوم هستند.
د-عموما به لحاظ عملکردی تک منظوره به شمار میآیند.
و-فاقد تداوم تاریخی با زمـینه شهر هستند.
شهرهای ایران نیز حداقل در سطح مجموعههای مسکونی،دانشگاهی،اداری،فرهنگی و نظایر آنها،شدیدا متاثر از این حرکت گشتهاند و چنین فضاهایی در اکثر شهرهای ایران تجربه شده است.با توجه به فرهنگ غـنی مـعماری و شهرسازی ایرانی-اسلامی لازم است برای معاصرسازی فضاهای شهری موجود،اقدام گردد.از طرف دیگر خلق فضاهای شهری جدید باید در دستور کار طراحان شهری ایرانی قرار گیرد.این فضاها میبایست توانایی پاسـخگویی بـه نیازهای انسانی باشند.چنین فضایی میبایست دارای معانی خاص و به خوبی به عنوان یک فضای شهری قابل درک و به لحاظ عملکردی سرزنده باشد.به علاوه معاصر بودن آنان به نحوی کـه نـیازهای جدید را نیز برآورده سازد و از همه مهمتر به لحاظ معنی با بستر تاریخی و فرهنگی شهر ایرانی ارتباط مناسب را برقرار کند،مورد نیاز است.
بر پایه این موارد«سنت معماری ایـرانی»نـیز کـه بر پایه ارزشهای فرهنگ ایـرانی کـه خـود ملهم از جهانبینی اسلامی است،تزاحم و تخاصمی با«نوگرایی»(نوگرایی به معنای بیان مطلوبتر و مناسبتر حقایق و زیباییها و پاسخ به نیازهای زمان انـسان)نـدارد،بـلکه تضاد سنت معماری ایرانی را با آن دسته از مـبانی مـدرنیسم باید جستجو نمود که هویت فرهنگی و دینی جامعه را نفی میکنند،با آن اصول و تفکراتی که یکسانی شیوه زیست جـهانیان را تـوصیه و تـبلیغ نموده و فراتر از آن،چنین رویهای را لازمه توسعه و پیشرفت و داخل شدن در جـمع متمدنین قلمداد مینمایند،بر شمرد.نوگرایی به معنای نفی مطلق تاریخی و هویت تاریخی و فرهنگ و سنن و آداب جامعه نخواهد بـود،بـلکه نـوگرایی عبارت از یافتن پاسخ مناسب زمان و مکان با ارزشهای فرهنگی و بهرهگیری از آراء و تـجارب پیـشینیان و تکامل بخشیدن آنها خواهد بود.«نوگرایی»به معنا توجه به پویایی و تصفیه و تکامل مداوم فرهنگی جـامعه مـیباشد و بـه دستاوردهای علمی و فنی دیگران به عنوان وسیله و ابزاری برای تحصیل آرمانها و اهـداف انـسانی مـنبعث از باورها و فرهنگ ملی می- نگرد،و نه به عنوان عامل تشخیص و علامت برتری و آرزوی تحصیل آن بـه عـنوان هـویتی که بدون آن جامعه به حقارت مبتلا باشد.علاوه بر آن توجه به سنت نیز بـه مـعنای تکرار و تقلید هر آن چه که از گذشته است،نبوده و بر اصول و مبانی نظری و فـلسفی کـه خـود نیز در حال تکاملند متمرکز خواهد بود.
لذا،نتیجه عمل انفصال معماری و شهرسازی سنتی ایران و حـرکت از شـیوه اصفهانی به شیوه تهرانی و همهگیر شدن معماری و شهرسازی مدرن ایرانی به صورت قـالب و کـلیشه در تـمام نقاط کشور بود.نبود مبانی فکری و تئوریک در معماری،تبدیل معمار به ساختمان ساز و نقشهکش،تـفسیرهای مـختلف از دیدگاه مدرن در معماری و شهرسازی،نامشخص بودن آینده معماری و شهرسازی،مهمترین پیامدهای مـعماری و شـهرسازی جـامعه شبه مدرنیست است.